«علوم و معارف دین / سیاست»

«و لقد بعثنا فی کلِّ أُمة رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطّاغوت» ما برای هر امتی پیام‏ آوری فرستادیم که آنان را به عبادت «الله» دعوت کند و به اجتناب از طاغوت برانگیزد. (سوره نحل ، آیه 36)

«علوم و معارف دین / سیاست»

«و لقد بعثنا فی کلِّ أُمة رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطّاغوت» ما برای هر امتی پیام‏ آوری فرستادیم که آنان را به عبادت «الله» دعوت کند و به اجتناب از طاغوت برانگیزد. (سوره نحل ، آیه 36)

۳۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ ابْنَةِ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ عَلَى بَعْلِهَا وَ عَلَى أَبْنَائِهَا الْأَوْصِیَاءِ أَنَّهَا سَأَلَتْ أَبَاهَا مُحَمَّداً «صلی الله علیه و آله» فَقَالَتْ یَا أَبَتَاهْ مَا لِمَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ‏ مِنَ‏ الرِّجَالِ‏ وَ النِّسَاءِ قَالَ یَا فَاطِمَةُ مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ‏ مِنَ‏ الرِّجَالِ‏ وَ النِّسَاءِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً سِتٌّ مِنْهَا فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ ثَلَاثٌ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ ثَلَاثٌ فِی قَبْرِهِ وَ ثَلَاثٌ فِی الْقِیَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ.

روزی حضرت صدیقه کبری «علیها السلام» به محضر مبارک پدر بزرگوارشان حضرت رسول«صلی الله علیه و آله» وارد شدند و اظهار داشتند: ای پدرجان! جزای آن دسته از مردان و زنانی که نماز را سبک می شمارند، چیست؟ رسول خدا«صلی الله علیه و آله» فرمودند: دخترم! فاطمه جان! هرکس نماز را سبک شمارد و به شرایط آن بی اعتنایی کند، خداوند او را به پانزده نوع عقاب مجازات می کند؛ شش نوع آن در دنیا، سه نوع آن موقع مرگ و جان دادن و سه نوع دیگر در قیامت، آن هنگام که از قبر برانگیخته شود، خواهد بود.

فَأَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَالْأُولَى یَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ عُمُرِهِ وَ یَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ رِزْقِهِ وَ یَمْحُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِیمَاءَ الصَّالِحِینَ مِنْ وَجْهِهِ وَ کُلُّ عَمَلٍ یَعْمَلُهُ لَا یُؤْجَرُ عَلَیْهِ وَ لَا یَرْتَفِعُ دُعَاؤُهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ السَّادِسَةُ لَیْسَ لَهُ حَظٌّ فِی دُعَاءِ الصَّالِحِینَ

اما آن شش نوع عقابی که در دنیا خواهد دید: ۱ - برداشتن برکت و توفیق از عمرش که نتواند از آن بهره کافی و سودمند برگیرد. ۲ - برداشتن برکت از درآمدهایش. ۳ - پاک شدن ویژگی های سیمای نیکوکاران از چهره اش. ۴ - سرگردان و دلسرد شدن در کارها و عبادتش. ۵ - دعاها و خواسته هایش مستجاب نخواهد شد. ۶ - در دعای مومنان سهیم نخواهد بود و دعای خیر آن ها شاملش نمی شود.

وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أَنَّهُ یَمُوتُ ذَلِیلًا وَ الثَّانِیَةُ یَمُوتُ جَائِعاً وَ الثَّالِثَةُ یَمُوتُ عَطْشَاناً فَلَوْ سُقِیَ مِنْ أَنْهَارِ الدُّنْیَا لَمْ یُرَوِّ عَطَشَهُ

اما عقاب هایی که هنگام مرگ خواهد دید: ۱ - ذلیلانه خواهد مرد. ۲ - گرسنه و تشنه جان خواهد داد. ۳ - هیچ چیز تشنگی و گرسنگی او را برطرف نکند.

وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ فِی قَبْرِهِ فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللَّهُ بِهِ مَلَکاً یُزْعِجُهُ فِی قَبْرِهِ وَ الثَّانِیَةُ یُضَیَّقُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ وَ الثَّالِثَةُ تَکُونُ الظُّلْمَةُ فِی قَبْرِهِ

اما عذاب هایی که در قبر دچارش می شود: ۱ - خداوند متعال ملکی را مأمور می فرماید تا مرتب او را مورد شکنجه قرار دهد. ۲ - قبرش تنگ و تاریک و وحشتناک می باشد.

وَ أَمَّا اللَّوَاتِی تُصِیبُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أَنْ یُوَکِّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکاً یَسْحَبُهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ الْخَلَائِقُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ الثَّانِیَةُ یُحَاسَبُ‏ حِساباً شَدِیداً وَ الثَّالِثَةُ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ لَا یُزَکِّیهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِیم‏

اما آن چه در قیامت مبتلایش می شود: ۱ - خداوند ملکی را مأمور می کند تا او را بر صورت، روی زمین بکشد و اهل محشر او را تماشا کنند. ۲ - محاسبه و بررسی اعمالش سخت و دقیق خواهد بود. ۳ - و در نهایت این که مورد رحمت و محبت خداوند قرار نمی گیرد و دچار عذابی دردناک خواهد شد.

«فلاح السائل: ص 22 عن فاطمة علیهاالسلام، بحارالأنوار: ج 83 ص 21 ح 39»

  • بازتاب 1357

مصیبتهاى ائمه «علیهم السلام» به خاطر تلاش براى حاکمیت دین‏

اقامه‏ى دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همه‏ى ادیان است؛ «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»«1» قیام به قسط، قیام به عدل و حاکمیت الهى، هدف بزرگ ادیان است. اصلًا ائمه‏ى ما «علیهم السلام» تمام زجر و مصیبتشان به خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهى بودند؛ و الّا اگر امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) یک‏گوشه مى‏نشستند و چند نفر دور خودشان جمع مى‏کردند و فقط یک مسأله‏ى شرعى مى‏گفتند، کسى به آن‏ها کارى نداشت. خود امام صادق «علیه السلام» در یک حدیث مى‏فرماید: «هَذَا أَبُو حَنِیفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ لَهُ أَصْحَابٌ‏»«2»؛ ابو حنیفه اصحاب دارد، حسن بصرى اصحاب دارد. پس، چرا به آن‏ها کارى ندارند؟ چون مى‏دانند که آن حضرت‏ داعیه‏ى امامت دارد؛ اما آن‏ها داعیه‏ى امامت نداشتند. ابوحنیفه داعیه‏ى امامت نداشت. این علماى معروف اهل سنت محدثان و فقهایشان داعیه‏ى امامت نداشتند. این‏ها امام زمان را که هارون، منصور و عبد الملک بود، قبول داشتند.

مى‏گویند وقتى سلیمان بن عبد الملک از دنیا رفت، کتب محمّد بن شهاب زهرى را از خزانه‏ى او بیرون آوردند. امام زمانش سلیمان بن عبد الملک بود؛ براى او کتاب مى‏نوشت. امام یعنى چه؟ امام یعنى رئیس دین و دنیا. او رئیس دین و دنیا بود. حتّى بااینکه به حسب ظاهر، هارون و بقیه‏ى خلفاى جورى که بودند، درسى نخوانده بودند؛ چون آن‏ها وقت درس خواندن که نداشتند، شاهزاده و آقازاده بودند، مشغول پلو چلو خوردن و شکار و عیاشى و این حرفها بودند تا به خلافت مى‏رسیدند؛ موقع خلافت هم جوان بودند، مثلًا هارون الرشید بیست و دوساله بود که به خلافت رسید؛ بعضیها بیست‏وپنج‏ساله یا سى‏ساله بودند و درسى نخوانده بودند؛ درعین‏حال همان عباد و زهادى که اسمهایشان را شنیده‏اید از قبیل عمروبن‏عبیدها و غیر ذلک وقتى‏که هارون با آن‏ها روبه‏رو مى‏شد، اعتراف مى‏کردند که هارون افقه از آن‏هاست!

مالک در مدینه به‏وسیله‏ى استاندار مدینه سر قضیه‏یى کتک خورد؛ بعد خلیفه از او عذرخواهى فراوان کرد و برایش پول فرستاد. بعد از سفر مکه، به مدینه رفت و از او استمالت کرد. بعد با اصحاب ابو حنیفه که از لحاظ فقهى با مالک مخالف بودند شروع به بحث کرد و عقاید مالک را اثبات نمود. یعنى چه؟ یعنى مجتهد و فقیه بود؛ رئیس دین و دنیا بود.

این‏ها ادعاى امامت نداشتند؛ کسى که ادعاى امامت داشت، او همین امام مظلوم و عزیز ما بود؛ امام صادق (علیه‏السّلام)، امام باقر (علیه‏السّلام)، امام موسى بن جعفر (علیه‏السّلام). آن‏ها این را مى‏فهمیدند؛ یعنى واضح بود. البته گاهى در مقابل خلفا تقیه‏ مى‏کردند، اما معلوم بود که داعیه‏ى امامت داشتند. شیعیان آنان در همه جا تعبیر این معنا را مى‏کردند.

وقتى‏که مى‏خواستند در مورد موسى بن جعفر (سلام‏الله‏علیه) سعایت کنند، تا هارون ایشان را به زندان ببرد، آن شخصى که پیش هارون آمد و سعایت کرد، گفت: «خَلِیفَتَانِ فِی الْأَرْضِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ بِالْمَدِینَةِ یُجْبَى لَهُ الْخَرَاجُ وَ أَنْتَ بِالْعِرَاقِ یُجْبَى لَکَ الْخَرَاج‏» «3» پرسید: آیا براى دو خلیفه خراج جمع مى‏شود؟ هارون گفت: براى چه کسى غیر از من؟ گفت: از خراسان و هرات و جاهاى مختلف، مردم خمس مالشان را پیش موسى بن جعفر مى‏برند.

پس درست توجه کنید، مسئله، مسأله‏ى داعیه‏ى خلافت و امامت بود. در راه این داعیه، ائمه‏ى ما کشته شدند، یا به زندان رفتند. امامت یعنى چه؟ آیا یعنى همین که مسئله بگویى، و دنیا را دیگرى اداره کند؟ آیا معناى امامت در نظر شیعه و در نظر مسلمین، این است؟ هیچ مسلمانى این را قائل نیست؛ چطور من و شماى شیعه مى‏توانیم به این معنا قائل باشیم؟ امام صادق «علیه السلام» دنبال امامت بود یعنى ریاست دین و دنیا منتها شرایط جور نمى‏آمد؛ اما ادعا که بود. براى خاطر همین ادعا هم آن بزرگواران را کشتند.

(1) سوره‏ى حدید، آیه‏ى 25

(2) الکافى، ج 2، ص: 22

3) بحار الأنوار، ج 48، ص 240


منبع: حوزه و روحانیت ص 295

  • بازتاب 1357

تیر سه شعبه یعنی چه؟

تیر سه شعبه همین کارهایی است که ما در کوچه و خیابان انجام میدهیم ...

همین بد حجابی سه شعبه دارد!!!!

ـ یک شعبه اش آنی است که خودمان گناه می­کنیم

ـ یک شعبه اش این است که دیگران را به گناه انداخته ایم

ـ یک شعبه قلب امام زمان است که ما نشانه گرفته ایم!!!!

حاج آقا قرائتی «زیدعزه»

  • بازتاب 1357

الإمامُ الحُسَینُ «علیه السلام»

مَن کَفَلَ لَنا یَتیما قَطَعَتهُ عَنّا مِحنَتُنا بِاستِتارِنا، فَواساهُ مِن عُلومِنَا الَّتی سَقَطَت إلَیهِ حَتّى أرشَدَهُ وهَداهُ، قالَ اللّهُ عز و جل لَهُ: یا أیُّهَا العَبدُ الکَریمُ المُواسی لِأَخیهِ، أنَا أولى بِالکَرَمِ مِنکَ! اجعَلوا لَهُ یا مَلائِکَتی فِی الجِنانِ بِعَدَدِ کُلِّ حَرفٍ عَلَّمَهُ ألفَ ألفِ قَصرٍ، وضُمّوا إلَیها ما یَلیقُ بِها مِن سائِرِ النِّعَمِ.

الاحتجاج به سندش، از امام حسین «علیه‏السلام»: هر کس عهده‏دار یتیمى از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمى دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند عز و جل به او مى‏فرماید: «اى بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! براى او در بهشت، به عدد هر حرفى که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‏ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».

 الاحتجاج: ج 1 ص 11 ح 5


  • بازتاب 1357

عن جابر بن عبد اللّه: کُنّا عِندَ النَّبِیِّ «صلی الله علیه و آله»  فَأَقبَلَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ«علیه السلام»، فَقالَ النَّبِیُّ «صلی الله علیه و آله»: قَد أتاکُم أخی، ثُمَّ التَفَتَ إلَى الکَعبَةِ فَضَرَبَها بِیَدِهِ، ثُمَّ قالَ: وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ، إنَّ هذا وشیعَتَهُ لَهُمُ الفائِزونَ یَومَ القِیامَةِ، ثُمَّ قالَ: إنَّهُ أوَّلُکُم إیمانا مَعی، وأوفاکُم بِعَهدِ اللّهِ، وأقوَمُکُم بِأَمرِ اللّهِ، وأعدَلُکُم فِی الرَّعِیَّةِ، وأقسَمُکُم بِالسَّوِیَّةِ، وأعظَمُکُم عِندَ اللّهِ مَزِیَّةً. قالَ: ونَزَلَت: «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» قالَ: فَکانَ أصحابُ مُحَمَّدٍ «صلی الله علیه و آله» إذا أقبَلَ عَلِیٌّ قالوا: قَد جاءَ خَیرُ البَرِیَّةِ.

جابر بن عبد اللّه: در محضر پیامبر «صلی الله علیه و آله» بودیم که على بن ابى طالب «علیه السلام»  آمد. پیامبر «صلی الله علیه و آله»  فرمود: «برادرم آمد».

آن‏گاه رو به کعبه کرد و با دست بر آن زد و فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، این شخص و پیروانش در روز رستاخیز، نجات‏یافتگان‏اند» آن‏گاه افزود: «او نخستین کس از شماست که به من ایمان آورد. با وفاترینِ شما به پیمان الهى، استوارترینِ شما در [عمل به‏] فرمان‏هاى الهى، دادگرترینِ شما در بین شهروندان، به تساوى تقسیم کننده‏ترینِ شما و در برخوردارى از برترى، بلندمرتبه‏ترینِ شما در پیشگاه خداست.  [جابر گفت:] آیه «در حقیقت، کسانى که گرویده‏اند و کارهاى شایسته کرده‏اند، آنان‏اند که بهترینِ آفریدگان‏اند»، نازل شد. از آن پس، یاران محمّد «صلى الله علیه و آله»، هنگامى که على «علیه السلام» مى‏آمد، مى‏گفتند: بهترینِ آفریدگان آمد.

الأمالی للطوسی: ص 251 ح 448

 

  • بازتاب 1357

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ «علیه السلام» قَالَ‏ قُلْتُ لَهُ: لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَى حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی‏.

جابر مى‏گوید: محضر مبارک امام صادق «علیه السّلام» عرض کردم:

براى چه فاطمه زهراء «سلام اللَّه علیها» به زهراء موسوم گردید؟ حضرت فرمودند: زیرا حقّ عزّ و جلّ او را از نور عظمت خودش آفرید، و هنگامى که نور وجود فاطمه «سلام اللَّه علیها» درخشید آسمانها و زمین به نورش روشن شده و دیدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائکه حقّ تبارک و تعالى را سجده نموده و عرض کردند: اله و معبود ما، سرور و مولاى ما، این نور چه خصوصیّتى دارد که این قدر تابان و روشن است؟ خداوند متعال به آنها وحى فرمود:

این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کرده‏ام آن را از عظمت خویش آفریدم، آن را از صلب پیامبرى از پیامبران که بر تمام انبیاء تفضیل و برتریش داده‏ام خارج نموده‏ام، از این نور پیشوایانى را که به امر من قیام مى‏کنند و مردم را به طرف من هدایت مى‏نمایند بیرون مى‏آورم، این پیشوایان را پس از انقطاع وحى جانشینان خود در روى زمین قرار مى‏دهم.

عیون أخبار الرِّضا: 2/ 37/ 94.

 

  • بازتاب 1357

الإمام علیّ «علیه السلام» )فی کِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلّاهُ عَلى مِصرَ(

وَاجعَل لِذَوِی الحاجاتِ مِنکَ قِسما تُفَرِّغُ لَهُم فیهِ شَخصَکَ وتَجلِسُ لَهُم مَجلِسا عامّا،  َتَتَواضَعُ فیهِ للّهِ الَّذی خَلَقَکَ، وتُقعِدُ عَنهُم جُندَکَ وأعوانَکَ مِن أحراسِکَ وشُرَطِکَ، حَتّى یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُم غَیرَ مُتَتَعتِعٍ؛ فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله» فی غَیرِ مَوطِنٍ: لَن تُقَدَّسَ امَّةٌ لا یُؤخَذُ لِلضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِنَ القَوِیِّ غَیرَ مُتَتَعتِعٍ.

امام على «علیه‏السلام» در نامه‏اش به مالک اشتر، آن گاه که وى را به حکمرانى مصر گماشت: بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند تا خود، به کار ایشان پردازى. در مجلس عمومى با آنان بنشین و در آن مجلس نزد خداى آفریننده خویش فروتنى پیشه کن. سربازان و یارانت را که به نگاهبانى و حراستت موظفند، از سر راه ایشان دور دار تا سخنگوى آنان بدون اضطراب با تو سخن گوید؛ که من در موارد گوناگون از رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» شنیدم که مى‏فرمود: «به پاکى ستوده نشود جامعه‏اى که در آن، حق ضعیف، بدون اضطراب از نیرومند ستانده نشود».  

(نهج البلاغة: الکتاب 53)

  • بازتاب 1357

قال الامام الصادق «علیه السلام»

ما مِن رَهطٍ أربَعینَ رَجُلًا، اجتَمَعوا فَدَعَوُا اللّهَ عز و جل فی أمرٍ إلَّا استَجابَ اللّهُ لَهُم، فَإِن لَم یَکونوا أربَعینَ فَأَربَعَةٌ یَدعونَ اللّهَ عز و جل عَشرَ مَرّاتٍ، إلَّا استَجابَ اللّهُ لَهُم، فَإِن لَم یَکونوا أربَعَةً فَواحِدٌ یَدعُو اللّهَ أربَعینَ مَرَّةً، فَیَستَجیبُ اللّهُ العَزیزُ الجَبّارُ لَهُ.

هیچ گاه چهل مرد گِرد هم نیامدند و براى کارى به درگاه خداوند عز و جل دعا نکردند، مگر آن که خداوند، دعایشان را اجابت کرد. اگر چهل نفر نبودند، چهار نفر، ده بار دعا کنند، حتما خداوند دعایشان را اجابت مى‏کند و اگر چهار نفر نبودند، یک نفر، چهل بار دعا کند، خداوند عزیزِ جبّار، دعایش را اجابت مى‏کند.

الکافی: ج 2 ص 487 ح 1

 

  • بازتاب 1357

الإمام الصادق «علیه السلام»

لَو أنَّ شیعَتَنَا استَقاموا لَصافَحَتهُمُ المَلائِکَةُ، ولَأَظَلَّهُمُ الغَمامُ، ولَأَشرَقوا نَهارا، ولَأَکَلوا مِن فَوقِهِم ومِن تَحتِ أرجُلِهِم، ولَما سَأَ لُوا اللّهَ شَیئا إلّا أعطاهُم.

اگر شیعیان ما استوار بودند، هر آینه فرشتگان با آنان دست مى‏دادند و ابر بر سرشان سایه مى‏افکند و در روز مى‏درخشیدند (چون روز مى‏درخشیدند). و از بالاى سرشان و از زیر پایشان روزى مى‏خوردند و هر چه از خدا مى‏خواستند، به آنها مى‏داد.

تحف العقول: ص 302، بحار الأنوار: ج 78 ص 280 ح 1.


  • بازتاب 1357

قال رسول الله «صلی­الله علیه و آله»

أشَدُّ مِن یُتمِ الیَتیمِ الَّذِی انقَطَعَ عَن امِّهِ وأبیهِ، یُتمُ یَتیمٍ انقَطَعَ عَن إمامِهِ ولا یَقدِرُ عَلَى الوُصولِ إلَیهِ ولا یَدری کَیفَ حُکمُهُ فیما یُبتَلى بِهِ مِن شَرائِعِ دینِهِ. ألا فَمَن کانَ مِن شیعَتِنا عالِمًا بِعُلومِنا وهذَا الجاهِلُ بِشَریعَتِنَا المُنقَطِعُ عَن مُشاهَدَتِنا یَتیمٌ فی حِجرِهِ، ألا فَمَن هَداهُ وأرشَدَهُ وعَلَّمَهُ شَریعَتَنا کانَ مَعَنا فِی الرَّفیقِ الأَعلى‏.

سخت‏تر از یتیمى کسى که پدر و مادرش را از دست داده است، یتیمى آن کس است که از امام خویش جدا شده و نمى‏تواند به او برسد و احکام مسائل شرعى خود را نمى‏داند. هان! هرکس از شیعیان ما که به دانشهاى ما داناست، سرپرست این نادان به آیین ما و گسسته از زیارت ماست. هان! هرکس او را هدایت کند و ره بنماید و آیین ما را به او بیاموزد، با ما در رفیق اعلا خواهد بود.

الاحتجاج: 1/ 9/ 2

  • بازتاب 1357

الامام علی «علیه‏السلام»

شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فی وِلایَتِنا، المُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا، المُتَزاوِرونَ فی إحیاءِ أمرِنا؛ الَّذینَ إن غَضِبوا لَم یَظلِموا، وإن رَضوا لَم یُسرِفوا؛ بَرَکَةٌ عَلى مَن جاوَروا، سِلمٌ لِمَن خالَطوا.

پیروان ما آنان‏اند که در راه ولایت ما، بخشش مى‏کنند، در راه دوستى ما با یکدیگر مهر مى‏ورزند، و در راه زنده‏نگه‏داشتن امر و مکتب ما به دیدار هم مى‏روند؛ کسانى که چون خشمگین شوند، ستم نمى‏کنند و چون راضى شوند، اسراف نمى‏کنند، و براى همسایگانشان مایه برکت‏اند و نسبت به همنشینان خود، باصفایند.

الکافی: 2/ 236/ 24، الخصال: 397/ 104


  • بازتاب 1357

حضرت آیت الله خامنه‌ای در این دیدار، با اشاره به دامنه‌ی گسترده کار مهندسی و نقش مؤثر مجموعه‌های جوان مهندسی در مقاطع مختلف از جمله در مبارزات انقلابی و دوران دفاع مقدس، گفتند: مهندسین ما در دفاع مقدس سربازان ازجان‌گذشته‌ای بودند که تمام نیرو، هنر و نبوغ خود را به کار گرفتند و هر روز یک پدیده‌ی نو از این جوان‌های با استعداد بروز می‌یافت.

ایشان، تلاش‌ها و دستاوردهای علمی مهندسین پس از دفاع مقدس و حضور در مسئولیت‌های اساسی را نیز مهم برشمردند و تأکید کردند: باید تلاش کنید در بخش‌های مختلف کشور مسئله «ما می‌توانیم» را در عمل به مردم نشان دهید و با شناخت خلأها و نیازهای کشور، به سمت انجام کارهای نکرده و زمین مانده بروید.

رهبر انقلاب در ادامه با اشاره به ضربه واردات بی‌رویه و قاچاق به کشور، گفتند: امروز فشار واردات، کشور را دارد از پا درمی‌آورد و در خصوص میزان واردات قاچاق به کشور نیز ارقام بسیار عجیبی مطرح است، اما این هم یک توجیه منطقی نیست که به بهانه جلوگیری از قاچاق و دریافت سود گمرکی، راه واردات انبوه به کشور به صورت رسمی باز شود.

ایشان خطاب به مجموعه مهندسان کشور، تأکید کردند: کاری کنید که محصولات و تولیدات جوان‌های با استعداد، مؤمن، توانا و بعضاً نابغه کشور مقهور واردات نشود.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به اظهارات دبیر همایش درباره اقتصاد مقاومتی، و تکرار فراوان این عنوان در سخنان مسئولان و فعالان بخش‌های مختلف کشور، افزودند: البته با تکرار زبانی هیچ اتفاقی نمی‌افتد، بلکه باید این مسئله در مجلس و دولت به طور جدی بررسی شود که برای اقتصاد مقاومتی به مفهوم حقیقی، چه کارهایی انجام گرفته و چه کارهایی باید انجام بگیرد. .(04/12/1393)

http://www.leader.ir

  • بازتاب 1357

من مواعظ النبی «صلى الله علیه وآله وسلّم»

عجباً للمؤمن لایقضی اللّه علیه قضاءً إلا کان خیراً له، سرّه او ساءه. إن ابتلاه کان کفّارةً لذنبه، وإن اعطاه وأکرمه کان قد حباه.

(تحف العقول صفحه 48)

هرچه را خداوند براى مؤمن، مقدّر فرماید، خیر او است، خواه حوادثى که او را ناراحت مى‏کند مثل بیمارى و خواه امورى که او را خوشحال مى‏کند. حوادث محزون کننده، کفاره گناهان و حوادث خوشحال کننده عطایاى الهى است.

این مضمون در اشعار حافظ هم آمده «در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر او است» لکن حافظ این معنا را مختص به سالک دانسته ولى این روایت، آن را درباره مطلق مؤمن بیان فرموده است.

جلسه بیست و ششم 30/8/78


  • بازتاب 1357

الإمام زین العابدین«علیه السلام»

ألا إنَّ لِلعَبدِ أربَعَ أعیُنٍ: عَینانِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ دینِهِ ودُنیاهُ، وعَینانِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ آخِرَتِهِ. فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا فَتَحَ لَهُ العَینَینِ اللَّتَینِ فی قَلبِهِ فَأَبصَرَ بِهِمَا الغَیبَ فی أمرِ آخِرَتِهِ، وإذا أرادَ بِهِ غَیرَ ذلِکَ تَرَکَ القَلبَ بِما فیهِ.

آگاه باشید که بنده، چهار چشم دارد: با دو چشم، کار دین و دنیایش را مى‏بیند و با دو چشم دیگر، کار آخرتش را مى‏نگرد. پس خداوند، هرگاه نیکىِ بنده‏اى را بخواهد، دو چشم دلش را مى‏گشاید تا با آن دو، غیب (نهان) را در کار آخرتش ببیند؛ و هرگاه براى بنده‏اش جز این را بخواهد، دل را با آنچه در آن است، وامى‏گذارد. «الخصال: 240/ 90»


  • بازتاب 1357
حاجت خواستن از خدا
 
من مواعظ النبی صلى الله علیه وآله وسلّم:
الحوائجُ الى اللّه وأسبابها فَاطْلُبوها الى اللّه بهم فمن أعطاکموها فخذوها عن اللّه بصبر.


(تحف العقول صفحه 48)
در این حدیث نقش اسباب و علل طبیعى در مورد حوائج انسان به طور برجسته‏اى مورد توجه قرار گرفته است.
کلمه «بهم» با ضمیر جمع ذوى‏العقول اشاره به این دارد که بسیارى از حوائج ما توسط انسان‏ها برآورده مى‏شود. لکن در عین آن که انسان نیازهاى خود را از اسباب طبیعى (که اکثراً انسان‏ها هستند) بدست مى‏آورد باید در وراء آنها ذات اقدس الهى را ببیند و از او بداند.
رفتن سراغ اسباب بى‏توجه به خدا، کار ناقصى است و رفتن در خانه خدا بى‏اعتناء به اسباب هم، کار ناقصى است، هر دو را باید با هم جمع کرد و براى رسیدن به حوائج باید از صبر کمک گرفت.
جلسه بیست و هفتم 1/9/78
  • بازتاب 1357